باشگاه پرنده نگری ایرانیان
اعضا
خانه پرندگان ایران وبلاگ
باشگاه پرنده نگری ایرانیان
سبد خرید جستجو اعضا زبان

سفرنامه اندونزی تیرماه 96

به نام خالق زیبایها

* سفرنامه اندونزی تیر 96

کشور هزار جزیره، بهشت پرندگان

              مدت ها در این فکر بودم که سفری به اندونزی داشته باشم. وجود بیش از 1500 گونه پرنده در این سرزمین هر پرنده نگری را وسوسه می کند. ولی جاذبه های اندونزی به پرندگان ختم نمی شود. تنوع اقلیم در اندونزی موجب شده است که برای هر گردشگری با هر سلیقه ای، جاذبه های فراوان وجود داشته باشد. برای من که دل در طبیعت دارم رفتن به مناطق طبیعی و دیدن گونه های متنوع حیات وحش بخصوص دیدن آخرین باز مانده های اورانگوتان های قرمز، میمونهای بینی دراز، اژدهای کومودو... شوق سفر را دو چندان می کرد.

با قدری بررسی متوجه شدم جذابیت های مطرح کشوری  با هزاران جزیره که از برنئو در نیمکره شمالی تا گینه در نیمکره جنوبی کشیده شده است را نمی توان در یک سفر و مدت کوتاهی دید. با توجه به محدودیت وقت، ناچار به انتخاب شدم و بازدید از چهار نقطه مهم را با یک سفر فشرده برنامه ریزی کردم. علاقه ام به حیات وحش و پرنده ها و فرهنگ مردمان کشورها باعث شد که برنئو و بخش مرکزی آن به نام کالیمنتان مرکزی و پارک ملی تنجینگ را جهت حیات وحش آن، بخش مرکزی جاوه را جهت دیدن فرهنگ وتاریخ اندونزی، بالی را جهت دیدن معابد و پارک ها و پرندگان خاص و البته جزیره و سواحل کومودو را هم جهت دیدن بزرگ ترین مارمولک دنیا یعنی اژدهای کومودو برای مقصد سفر انتخاب کنم.

در اینترنت سفرنامه وتوصیه خاصی از سفرنامه نویسان داخلی  ندیدم. ولی با مطالعه سفرنامه های بک پکر های خارجی تا حدودی با فضای مناطق مورد نظر آشنا شدم و این در حالی بود که هیچکدام به این فشردگی و در مدت 12 روز همه این مناطق را ندیده بودند. با دوست و همسفر خوبم آقای رستگارجم روی کلیات برنامه توافق کردیم و برنامه ریزی شروع شد.

              برای پروازها ابتدا سراغ ارزانترین نرخ وکمترین توقف رفتم و بعد هم با وسواس و دقت پرواز های داخلی را انتخاب کردم و در مجموع 9 پرواز را برای این 12 روز، رزرو کردم. با وجود نگرانی از تاخیرها یا کنسلی احتمالی، به زمانبندی ها امیدوار بودم و خودم را به دست سفر سپردم و با این وجود برنامه های جایگزین را هم در ذهنم برای این منظور در نظر گرفتم.

 

             مدتی است که اندونزی صدور ویزای فرودگاهی را برای ایرانی ها برداشته و باید برای ویزا به سفارت اندونزی در ایران مراجعه کرد که البته روند ساده و بی دردسری دارد. هتل ها را رزرو کردم و پس از ارائه مدارک به سفارت، سه روزه ویزا آماده شد.

روز اول

              در ساعات ابتدایی سه شنبه 20 تیرماه 1396 پروازمان از فرودگاه امام به مقصد کوالالامپور با ایرآسیا شروع شد. هواپیمایی ایر آسیا از خطوط پروازی ارزان به شرق آسیا است که هزینه کترینگ و بار و انتخاب صندلی را جداگانه دریافت می کند. ولی انصافا پروازی خوب را با هواپیماهای ایرباس تجربه میکنید. هواپیما سر ساعت برخاست و با توجه به تاخیر یک ساعته در قسمت دوم پرواز، ساعت 5/5 عصر به وقت محلی در فرودگاه سوکارنو جاکارتا به زمین نشست. احمد سوکارنو اولین رییس جمهور اندونزی و رهبر جنبش استقلال اندونزی (از هلند)، نامی است که در سراسر کشور به چشم میخورد و مردم احترام خاصی برایش قائل هستند. وقتی با گذرنامه ایرانی سفر میکنیم باید منتظر سوال وجواب اضافی هنگام ورود به کشور ها باشیم. اینجا هم با راهنمایی مامور گذرنامه به اتاق افسر ارشد هدایت شدیم وپس از سوال و جواب های اضافه، مهر ورود را در گذزنامه هامون زدند.

             دنبال محلی برای خریدن سیم کارت می گشتم. پسرکی در سوپر مارکت فرودگاه پیشنهاد فروش سیم کارت از  اپراتورim3   را به مبلغ 150 هزار روپیه داد که متاسفانه با توجه به عدم اطلاع از قیمت وکیفیت سیم کارتهای اندونزی، سیم کارتی با اپراتور نه چندان خوب و قیمتی تقریبا دو برابر خریدم. با توجه آنتن دهی نا مناسب این سیم کارت مجبور به تعویض آن در طول سفر شدم. (بهترین اپراتور تلفن در اندنزی  Telkomsel است که سیم کارت با 10 گیگ اینتر نت و مکالمه محدود داخلی را می توان با مبلغ 67 هزار روپیه خرید).

             به دلیل تاخیر یک ساعته، سرویس رایگان هتل را از دست دادیم و برای سرویس بعدی باید یک ساعت دیگر صبر می کردیم که با کمی چانه زنی تاکسی مناسبی برای رفتن به هتل گرفتیم.

             هتل fm7 هتلی با امتیاز بالادر سایت booking  و در نزدیکی فرودگاه مقصد مان بود که با ترافیک بالای جاکارتا فاصله 5 کیلومتری تا هتل 45 دقیقه طول کشید. حدسم درست بود. جابه جایی زمینی در این کشور  245 میلیونی نیاز به وقت زیادی دارد. اتاق را گرفتیم و بعد از خوردن شام با توجه به خستگی، بیهوش شدیم.

روز دوم

            ساعت 6 صبح بیدار شدیم و پس از تحویل اتاق ها با استفاده از سرویس اوبر به فرودگاه رفتیم. پروازمان ساعت 9:25 دقیقه با خط هواپیمایی تریگانا، اولین پرواز صبح به جزیره برونئو وپنگوبان بود. با توجه به شلوغی بالای فرودگاه باید بیش از 1.5 ساعت وقت در نظر گرفت و هتل های با فاصله کم برای رسیدن سر وقت به پرواز اهمیت بیشتری دارد.

            مسافران این پرواز، بیشترشان توریست بودند و محلی ها کمتر دیده می شدند. با حدود یک ساعت تاخیر ساعت 10.5 حرکت کردیم وساعت 11.5 به فرودگاه کوچک پنگوبان رسیدیم. پنگوبان به خاطر پارک ملی تنجینگ و مراکز باز توانی آخرین باز ماندگان اورانگوتانهای قرمز معروف است.

             با هماهنگی قبلی که از طریق اینترنت کرده بودم. لیدر محلی منتظر ورودمان بود. راهنمای جوان وخوش اخلاق ما که نامش توریس بود، یکی از فعالان محیط زیست همان منطقه است و به همراه برادرش و دوستش شرکت گردشگری با سه قایق راه انداخته اند وآدرا همسر توریس مدیریت این گروه را به عهده دارد. توریس و نام شرکتش را از توصیه های مسافرهای قبلی تو سایت تریپ ادوایزر پیدا کرده بودم که انصافا انتخاب خوبی بود.

           45 دقیقه بعد به بندر کومای رسیدیم و مستقیم سوار قایق شدیم. قایق هایی را که در این منطقه به توریست ها سرویس می دهند، به نام کلوک توک می شناسند. سوار یک قایق چوبی به طول 18 متر شدیم که مناسب سافاری رودخانه است. قایق ها بسته به امکاناتشان از لحاظ قیمت طبقه بندی میشوند ولی همگی دارای خدمه ثابت شامل لیدر و کاپیتان وآشپز هستند. سلسله مراتب به این صورت است که یک لیدر اول باید تجربه آشپزی بعد هدایت قایق را داشته باشه تا بعدا لیدر بشود.

              قایق ما از نوع متوسط بدون کابین و آب شهر برای حمام بود. یعنی استراحت در عرشه قایق و حمام با آب رودخانه بود و فقط مقداری آب شهر را جهت شستشوی معمول همراه داشتیم.

              پس از خوش وبش وکمی چانه زنی، نیمی از قیمت کرایه و گشت با قایق را در ابتدا پرداختیم. به دلیل اینکه در این بندر امکان چنج پول نداشتیم دلار را با نرخ خیلی پایین برایمان به روپیه تبدیل کردند. البته از همسر توریس خیلی تشکر کردیم چون که به ما اعتماد کرده بود و در این فصل شلوغ، بدون پیش پرداخت، قایق وخدمه را برای ما رزرو نگهداشته بود.

 

             ناهار خوشمزه ای فراهم شده بود که قبل حرکت خوردیم وخدا را شکر فهمیدیم که قرار است این 12 روز غذاهای خوبی بخوریم. صدای چلچله های دریایی از بلند گوهای برجهای بندر پخش میشد وتعداد زیادی چلچله در رفت وآمد بودند. علت راجویا شدم، گفتند که این صدا را برای جذب چلچله ها ولانه سازی در برج ها پخش می کنند و لانه ها را چینی ها برای تولید داروی خاصی از آنها میخرند!   

              به همین بهانه بد نیست بدانیم: "سوپ آشیانه پرستو"، این غذای گران قیمت و تشریفاتی، در گذشته مخصوص پادشاهان و درباریان بود. خاندان تانگ (907-618) دستور جمع آوری این آشیانه ها را از «ساراواک» واقع در شرق کشور مالزی می دادند. با افزایش محبوبیت این غذا از سال 970  به بعد خاندان سونگ نیز در مجمع الجزایر اندونزی به جستجوی این لانه ها می‌پرداختند. در کشور چین در دوران سلطنت خاندان مینگ (1644-1368) این آشیانه ها را از مالزی، ویتنام و تایلند برای پادشاهان چینی وارد می کردند. امپراتورهای چینی که تصور می کردند به لطف خواص این آشیانه ها می توانند برای مدت طولانی جوانی و شادابی خود را حفظ کنند، فرستاده هایی را برای جمع آوری آنها به کشورهایی مانند اندونزی، هند، فیلیپین و تایلند اعزام می کردند.

               ناهار را که پلو با ماهی مخصوصی بود خوردیم و به راه افتادیم. از قسمت جنوبی پارک وارد رودخانه کومای شدیم و به سمت اولین توقف در مرکز بازتوانی اورانگوتانها حرکت کردیم. در مسیر انواع میمونهای ماکاک، بینی دراز  و تعداد زیادی پرنده دیدیم. گیج و مبهوت زیبایی های رودخانه شده بودم. توریس که فهمیده بود ما به پرنده ها علاقه مندیم سعی در نشان دادن پرندگان داشت. درون قایق در حال حرکت،  مجال و امکان دیدن و شناسایی همه گونه ها نبود و باید سر ساعت 4 به اولین مرکز غذا دادن می رسیدیم. عبور قایق های توریستی وسلام وعلیک با سایر گردشگران نیز خود حال وهوایی داشت.

               پارک تنجینگ که ما در حال بازدیدش بودیم،، منطقه حفاظت شده است که از سال 1991 به مرکزی برای بازتوانی اورانگوتانهای قرمز (آخرین بازمانده های این گونه) تبدیل شده است. در کمپ "لیکی" غذا دادن به این موجودات در سایت های مشخص جنگل و ساعات خاصی انجام می شود. بهمین خاطر توریست ها در همان ساعت ها به این مکانها می روند. سایر فعالیت ها از جمله باز توانی و نگهداری گونه های آسیب دیده در کمپ اصلی انجام می شود.

                 حدود ساعت سه ونیم به اولین سایت رسیدیم و با تعداد زیادی قایق پارک شده مواجه شدیم. با عبور از اسکله و طی مسیر 10 دقیقه ای در جنگل به محلی رسیدیم که جمعیت انبوهی حضور داشتند. سر ساعت 4 کارگرانی که مسئول غذا دهی بودند وارد محوطه شدند و با قرار دادن موز روی سکو ها و با صداهای خاص میمونها را متوجه کردند. میمونها که شرطی شده اند کم کم برای خوردن غذا به روی سکو می آمدند. با آمدن هر میمون هیجان جمعیت بیشتر و بیشتر می شد.

            یک اورانگوتان بامزه که ظاهرا جلب توجه مردم برایش از غذا مهم تر بود در خارج  از محوطه شروع به گرفتن فیگور کرد. و با هر کس که نزدیکش می آمد عکس یادگاری می انداخت.

              بعد از حدود یک ساعت مکان را ترک کرده و با توریس به سمت قایق برگشتیم. در مسیر به پرنده نگری و دیدن سایر انواع گونه ها ی میمون پرداختیم.

 

دیدن دو گونه هورن بیل (پرنده نوک شاخی)  روزمان را تکمیل کرد. با غروب آفتاب قایق در گوشه ای از رودخانه، پهلو گرفت و پیاده شدیم.

               به پیشنهاد من قرار شد بعد از خوردن شام برای گشت شبانه وشاید دیدن جغد وارد جنگل شویم. با اینکه مسیری پیش بینی شده برای پیاده روی نبود ولی ریسکش را کردیم. دیدن کر مهای شب تاب وانواع حشرات شب فعال نتیجه گشت بود، صدای جانوران را می شنیدیم ولی موفق به دیدنشان نشدیم. حرکت با وجود گرما و رطوبت و پشه های سمج در جنگل سخت بود و یک ساعت بعد برگشتیم. پشه بند را علم کردند وآماده خواب شدیم.

روز سوم

               صبح زود با صدای آواز پرنده ها بیدار شدیم و  black-and-yellow broadbill   اولین رکورد روزمان شد. فضای صبحگاهی و  مه گرفته رودخانه همراه با آرامش بی نظیر، قاب زیبا و بیاد ماندنی از چیره دستی خالق طبیعت در خاطرم به جای گذاشت. تا آماده شدن صبحانه یک پیاده روی مختصری در جنگل کردیم ولی گونه های جدید زیادی نصیبمان نشد.

 

black-and-yellow broadbill

                پس از صرف صبحانه قایق به راه افتاد و به سمت مرکز بعدی که ساعت 10 غذا دهی را انجام می داد راه افتادیم. تجربه امروزمان دیدن انواع زیادی از خزندگانی در حاشیه رودخانه بودکه متاسفانه اسامی اشان را نمی دانم. دیدن خانواده ای از میمونهای بینی دراز خاطره ای فراموش نشدنی بود. قایق را نگه داشتیم و چند دقیقه ای به تماشا و عکاسی پرداختیم. نکته جالب در مورد این میمونها، این است که نرها بینی درازی دارند و ملاک انتخاب ماده ها در هنگام جفت گیری، بینی نرها است که هر چه بزرگ تر باشد باعث تقویت صدای جانور می شود.

 

             دیدن پرندگان خیاط در حاشیه رودخانه که به لانه سازی مشغول یا با آرامش روی تخم نشسته بودند نیز جالب بود. به محل کمپ دوم رسیدیم و به سمت سکوی غذا دهی به راه افتادیم. در مسیر نیز چند گونه ای را دیدیم. به قایق برگشتیم و با ورود به رود خانه سکویا به سمت کمپ  لیکی رفتیم.کمپ لیکی اولین و بزرگ ترین کمپ ساخته شده برای محافظت اورانگوتان ها در منطقه است. ماهی خورک زیبایی که در کنار رودخانه  نشسته بود برای عکاسی به ما رخ نشان داد. و البته قایقمان در حال حرکت بود. دیدن گونه های در حال پرواز، چون سهره ها و چند گونه شکاری در لابلای در خت ها نشان از غنای زیاد این جنگل داشت.

 

Long-billed Kingfisher

         

اورنگوتان ماده ای که با فرزندش در کنار رودخانه به تماشا آمده بود.

شفافیت آب و مناظر زیبا در حاشیه رودخانه و تمساح ها درکناره ها، حال و هوای دیگری از مشاهدات جذاب ما بود. ساعت 1 به کمپ لیکی رسیدیم. تا زمان غذا دهی در ساعت 2، یک ساعت وقت داشتیم که به دنبال پرنده ها برویم. انواع زیادی از شهد خوار ها را در اطرافمان مشاهده کردیم.  ولی رطوبت وگرمای زیاد مانع عکاسی میشد. ساعت 2 باز مطابق دو سایت دیگر برنامه شروع شد. در این موقع بود که بارش سیل آسایی شروع شد. از ترس آسیب به دوربین و وسایل همراهمان  به سرعت به سمت قایق بر گشتیم.

 

              بارانهای استوایی بارانهای شدیدی است که معمولا در این موقع از سال کمتر اتفاق می افتد. با این حال نعمتی است که واقعا با خنک کردن هوا و دور کردن پشه ها تحمل گرما را راحت تر می کند. سوار قایق شدیم و به سمت کومای حرکت کردیم. مطابق برنامه به محلی رفتیم که در شروع شب وتاریک شدن هوا، جمعیت زیاد کرمهای شب تاب،  منظره ای رویایی را برایمان رقم زد. آن شب تا صبح بارید وخنکی و لطافت بی نظیری به هوا داد.

روز چهارم

               پس از صرف صبحانه، در خنکای صبحگاهی به سمت ابتدای رودخانه و بندر راهی شدیم. با رسیدن به بندر به سمت فرودگاه رفتیم  وپس از خداحافظی از توریس وبرادرش که همراه ما شده بودند به سمت سالن پرواز رفتیم. توریس دو برادر داشت که یکی راهنمای محلی برنئو مثل خودش بود ودیگری راهنمای بازنشسته در مرکز سوماترا بود. از او در مورد ببر سوماترا پرسیدم که گفت دیدنش در طبیعت خیلی سخت وتقریبا محال است.

            هواپیما با تاخیر مختصری بلند شد و یک ساعت بعد در شهر سمرنگ مرکز استان جاوا بودیم. با  اوبر برای"یوگ یوگارتا" تاکسی گرفتیم. راننده امان، محمد اسلام با اینکه انگلیسی را خوب نمی دانست با مهربانی هر چه تمام تر، ما را به مقصد رساند و جالب اینکه هیچ پول اضافه ای در خواست نکرد. اولین کار صرف ناهار در مسیر در یک رستوران بین راهی بود و بعد خرید مجدد سیم کارت به قیمت خیلی مناسب که تجربه ای شد تا در سفر های بعدی در فرودگاه دلار چنج نکنم و سیم کارت هم نخرم. سیم کارت را به قیمت 67000 که نصف قیمت سیم کارت اول بود با 10 گیگ اینتر نت خریدم.

             جاده های شلوغ و باریک و پر کامیون و تقاطع های  زیادی که در سر هر کدام ترافیک سنگینی ایجاد میشد باعث شد، ساعت 5/5 یعنی نزدیک غروب به یوگ یوگارتا و هتل زیبایمان برسیم.

            یوگ یوگارتا مرکز فرهنگی اندونزی و مقصد دوستداران فرهنگ است. ما که قصدمان دیدن حداکثری اندونزی بود نتوانستیم از این بخش بگذریم. سفر به چنین کشوری بدون دیدن این منطقه یعنی ندیدن خیلی چیزها.

            مناطق مهمی که مد نظرمان بود معبد بوربودور، معبد پرامپانان و سالن باله بی نظیر در نزدیک آن وکاخ پادشاهی و بازار قدیمی شهر بود.

             با توجه به توصیه ها بهترین زمان برای دیدن بوربودور، صبح زود و تماشای هنگامه طلوع بر فراز معبد است. با پرس و جویی از آژانس های اطراف،  تور صبح معبد را رزرو کردیم. ساعت حرکت 3 صبح فردا شد.

            اما هتلمان، greenhost boutique hotel prawirotama  نام داشت که ساختار هوشمندانه ای در رابطه با محیط زیست ومصرف انرژی در یک فضای کاملا طبیعی داشت. استفاده کم از روشنایی، دکوراسیون زیبای چوبی، شیر های هوشمند کم مصرف آب، استفاده از گیاهان جهت دکوراسیون دیوار ها با آبیاری قطره ای. همه وهمه لطافت خاصی به محیط وفضای داخلی هتل می داد. درضمن کارکنان بسیار مودب هتل در راهنمایی ما بسیار کمک کردند.

روز پنجم

            ساعت سه صبح سرویس دنبالمان آمد وبه سمت بور بودور حرکت کردیم. بوربودور بزرگ ترین معبد بودایی در جهان است که در قرن نهم میلادی در جاوای اندونزی ساخته شده است. می گویند یکی از زیباترین معابد بودایی در جهان است و بی راه هم نگفته اند.

             تماشای طلوع آفتاب  بر فراز بام معبد یکی از پر طرفدار ترین خواست های گردشگران است. 10 دلار اضافه برای ورودی قبل باز شدن درب اصلی نیز به همین خاطر است. به هر حال با رسیدن به محل وگرفتن چراغ قوه به دنبال جمعیت عازم پشت بام معبد شدیم. ازدحام جمعیت در آن موقع صبح جالب بود و البته عکاسی از زوایای معبد هم بدون حضور سایر توریست ها امکان پذیر نبود.

            متاسفانه در روز حضور ما آسمان ابری وتما شای طلوع امکان پذیر نشد ولی شکوه معبد و زیبایی آن در صبحی دلپذیر، من را در فکر فرو برد که چگونه بشر برای عظمت بخشیدن به حضور معنوی اش در این جهان فانی تلاش کرده است.

            معبدی بسیار زیبا که خوشبختانه با ترمیم های هوشمندانه سالم مانده بود و برای کنکاش در زوایای آن و داستانهای نقل شده و حکاکی ها بر دیوارها،  ساعت ها وقت لازم داشت.

             وقت بازدیدمان تمام شد و به هتل برگشتیم. بازدید از کاخ پادشاهی و باغ آبی وگشتی در مرکز تاریخی شهر را تا ظهر انجام دادیم و با دو چرخه های موتوری که جابه جایی مسافران را به عهده داشتند دوباره به هتل برگشتیم. پس از صرف ناهار وکمی استراحت به سمت پرامپانان حرکت کردیم.

             معبد پرامپان بزرگ ترین معبد هندوها در اندونزی و شرق آسیا است که در قرن 9 میلادی ساخته شده است. معماری خاص معبد از یک برج 47 متری در مرکز با مجموعه ای از معابد در اطراف آن تشکیل شده است. که فضایی بسیار زیبا و با شکوه را ایجاد نموده است.

در این بعداز ظهر موفق به دیدن معبد نشدیم چرا که وقتی رسیدیم درب بسته شد و راه نمی دادند. معابد با غروب هوا بسته می شوند و عصرها نیز ترافیک دوچندان می شود پس زمان بندی ما دچار اشکال شد. (البته اطلاعات درج شده در تریپ ادوایزر در مورد ساعت کار معبد هم غلط بود وساعت کار معبد 1 ساعت زودتر تمام میشد.) با همان تاکسی برگشتیم وکلا 3 ساعت عصر را از دست دادیم. در نزدیکی معبد اپرایی هست که در روز حضور ما برنامه نداشت و ما به ناچار به هتل برگشتیم. و تصمیم گرفتیم فردا صبح زود، قبل از پرواز برای بازدید اقدام کنیم.

             معبدبوربوردور         

معبد پرامپانان

روز ششم

              ساعت 5 صبح به سمت معبد حرکت کردیم. قبل از ساعت 6 کنار درب ورودی بودیم و به محض باز شدن درب به داخل معبد شتافتیم. با گشتی در بین معابد خود را در غوطه ور در فضای عجیبی دیدم که انسان را مات و مبهوت میکرد. به علت ضیق وقت و جا نماندن از پرواز به سمت فرودگاه روانه شدیم ولی باز هم تاخیر وآن هم سه ساعت! که علاوه بر بهم زدن بر نامه عصرمان در بالی باعث شد تا معبد را هم سیر نبینیم.(پیشنهاد میکنم جهت دیدن تاخیر و وضعیت پرواز ها برنامه fligh status را روی گوشی خود داشته باشید.) تجربه ام نشان داد که تاخیر در پرواز های داخلی شرکتهای وابسته به air asia حتمی است. سرانجام به سمت بالی پرواز کردیم و یک ساعت بعد رسیدیم.

           سالن ورودی فرودگاه بالی

              مهم ترین چیزی که در بالی جلب نظر می کند، مشکل حمل ونقل است که مثل سایر نقاط اندنزی زمان بر است. علاوه بر آن چون شهر توریستی است، متاسفانه سعی در گرفتن پول اضافی از مسافر در همه حال وجود دارد. باید حواس جمع بود و قدرت چانه زنی بالایی داشت. جالب اینکه وقتی از طریق اوبر در فرودگاه تاکسی می گیری اول راننده میاد کنارت، بعد درخواست پول بیشتری میکنه و این را در مورد غالب توریست ها انجام میدن پس باید قیمت را بدونید تا سرتان کلاه نرود.

            خلاصه تاکسی گرفتیم و به محله زیبای "اوبد" رفتیم. با توجه به دوری مسیر، نزدیک غروب به هتلمان که در حقیقت یک خانه محلی بود رسیدیم. اوبد در مرکز جزیره بالی قرار دارد و بیشتر مورد توجه توریست های اروپایی وامریکایی است. منطقه ای است پر از معبد و فضای سبز و خانه های قدیمی که تعداد زیاد مجسمه ها در سر در خانه ها و نیز معابد جلب توجه می کند.

             در مسیر کارخانه های زیادی دیده می شدند که مجسمه های بودایی تولید می کردند. بعد از تحویل اتاق به گشت در منطقه پرداختیم و در خیابانی قدم گذاشتیم که پر از رستوران و فروشگاه بود. با غروب آفتاب مراسم رقص محلی در چند نقطه مسیر بر پا بود. به انتهای خیابان که همان جنگل معروف میمونها بود رسیدیم ولی با پایان زمان بازدید داخل نشدیم. فقط تعدادی میمون بازیگوش خارج از محوطه پارک جنگلی مشغول قاپیدن غذای توریست ها بودند.

            پس از صرف شام به سمت محل اقامت برگشتیم وبا توجه دوری راه و پرواز صبحگاهی، برای صبح بسیار زود با یک تاکسی هماهنگ کردیم.

            اوبد منطقه ای است که تعداد زیادی معبد دارد و در بسیاری از خانه ها هم بخشی را به عبادت روزانه با تزیینات زیبایی اختصاص داده اند. هرروز صبح هم نذوراتشان را که به طرز زیبایی با گل اراسته اند، به این مجسمه های نمادین اعطا می کنند.

روز هفتم

           پرواز یک ونیم ساعته به باجو (labuan bajo) با هواپیمای کوچک ملخی  شرکت "وینگ ایر" به خوبی انجام شد و ما اولین پرواز ورودی روز بودیم. (برای رفتن و دیدن اژدهای کومودو تورهای دریایی با قایق از بالی وجود داردکه با پرداخت 340 دلار می توان به مدت 3 روز و 2 شب با یک قایق کابین دار به کومودو رفت. البته بازگشت را باید با پرواز برگشت.) چون از قبل قایقی هماهنگ نکرده بودیم با یکی از افراد محلی که راننده تاکسی بود، جهت یافتن قایق راهی بندر شدیم. با توجه فصل شلوغ بندر و قایق ها که از قبل رزرو شده بودند انتخاب زیادی نداشتیم. قایقی معمولی کرایه کردیم که خدمه آن افرادی بومی بودند که نه زبان انگلیسی و نه زبان رایج مردمان اندونزی را بلد نبودند. باین وصف گوگل ترانسلیت هم بدرد نمی خورد و چالشمان شد استفاده از پانتومیم و زبان ایما و اشاره برای ارتباط با این خدمه که برایمان جالب بود.

فرودگاه  باجو

            رزرو کردن قایق از قبل خصوصا در فصول شلوغ کار خوبیه ولی باید حدودا دو برابر پول بدید ولی ما توانستیم این قایق را برای دو روز و یک شب با پذیرایی کامل به قیمت حدود 6/3 میلیون روپیه بگیریم. (در دفاتر توریستی جزیره همین قایق 8/4 میلیون روپیه بود.)

            یک ساعتی را برای تدارک قایق معطل شدیم و بعد برای دیدن منطقه راهی شدیم. به طور معمول برنامه شامل سه منطقه برای اسنورکل و دو مسیر پیاده روی است که پیاده روی ها را برای روز دوم گذاشتیم.

              ناهار خوردیم که کیفیت اصلا قابل مقایسه با برنامه برونئو نبود. در ساحل زیبای کانیا از قایق پیاده و برای اسنورکل به ساحل رفتیم. آب شفاف و تعداد ماهی ها نسبتا خوب بود. یک ساعت بعد به قایق برگشتیم  و به سمت جزیره کومودو راه افتادیم. قرار بود قبل از غروب در منطقه ای در میانه اقیانوس که منطقه خاص حضور سفره ماهی ها است با سفره ماهی ها به شنا و اسنورکل بپردازیم که به دلیل موج های زیاد منطقه کار را به روز بعد موکول کردیم.

            به جزیره رسیدیم و قایق کنار اسکله روستای کومودو پهلو گرفت. روستایی کوچک با 50 خانوار که اکثرا خانواده کارکنان پارک ملی هستند. با توجه به تکانهای شدید قایق وخستگی زیاد ترجیح دادیم بخوابیم. خوشبختانه شب از پشه وگرما خبری نبود و با تکانهای گهواره ای قایق، خوب خوابیدیم.

 روز هشتم

            صبح زود به سمت دیگر جزیره جهت ورود به پارک ملی رفتیم. پس از صرف صبحانه و شروع زمان بازدید با پرداخت 540 روپیه و همراه شدن با یک رنجر (که چوبی دو شاخه همراه داشت)، مسیر راهپیمایی طولانی را انتخاب و راهی شدیم. ورودی پرداخت شده برای بازدید دو پارک در جزیره "کومودو" و "رینسا" است و مسیر های پیاده روی هم در هر دو پارک، شامل سه مسیر کو تاه، متوسط و طولانی است که با توجه به توان بدنی می توان انتخاب کرد.

ورودی پارک کومودو

            راهنما در ابتدای راه گفت که دیدن اژدهای کومودو کاری سخت است و با اینکه حدود 120 هزار تا از این گونه در جزیره داریم ولی اکثر آنها در عمق جنگل و در استتار هستند و احتمال دیدن در فصل جفت گیری بیشتر است. گفتیم که ما علاقه به دیدن پرنده ها نیز داریم که خوشبختانه در مسیر تعداد نسبتا خوبی از گونه ها را دیدیم. پس از طی حدود یک ساعت و نیم پیاده روی و دیدن علایم و نشانه های کومودور به سمت ساحل برگشتیم و نزدیک کمپ اصلی یک اژدهای ماده را در حال استراحت دیدیم و چند عکس به یاد گار گرفتیم. اژدهای نر حدود 5/3 متر است که به گفته راهنما در این زمان، درون جنگل به سر می برد. پس از خداحافظی از محمد راهنمای خوش اخلاقمان به قایق برگشتیم و البته به سختی از گیر دستفروشان ساحل رد شدیم.

 

Green jungle foal

طوطی های کاکادو

            به سمت محل بعدی اسنورکل یعنی ساحل صورتی رفتیم و پس از دیدن ماهیان زیبا در آب شفاف این منطقه به سمت محل بعدی که منطقه سفره ماهی ها بود برگشتیم و بعد از شنا با سفره ماهی ها به دیدن جزیره رینسا رفتیم و بعد از ناهار به این جزیره زیبا رسیدیم.

             از قایق پیاده و وارد جزیره شدیم. دیدن یک اژدهای ماده ویک نوزاد در خارج از محدوده پارک  با یک فاصله مناسب اتفاق جالبی بود که توانستیم ازشان عکس بگیریم. وارد پارک شدیم و این بار  با توجه به گرمی هوا، مسیر متوسط را انتخاب کردیم و باز در طی مسیر به پرنده نگری پرداختیم وتنها در وردی کمپ چند اژدهای تقریبا اهلی شده را دیدیم.

رینسا جزیره ای بسیار زیبا با پوشش گیاهی متفاوت تری از کومودو بود که بیشتر پسندیدم ولی کومودو قدمت طولانی تری در حفاظت دارد.

 

اژدهای کومودو

             به قایق برگشتیم و به سمت بندر حرکت کردیم. غروب به بندر رسیدیم وبرای استراحت به هتل رفتیم.

روز نهم

             صبح گشتی توی بندر زدیم وپس از صرف ناهار جهت پرواز به فرودگاه رفتیم. "لبوان باجو" بندر زیبایی است که شهرت خود را مدیون اژدهای کومودو و نقاط بی نظیری جهت اسنورکلینگ وغواصی است وتوریست ها علاوه بر دیدن این جانور علاقه به غواصی در این منطقه دارند. تعداد زیاد اقامتگاه ودفاتر توریستی در این بندر کوچک، نشان از این اقبال است.

             پرواز مطابق معمول با تاخیر انجام شد و عصر به بالی رسیدیم. این دفعه محل هتل در ساحل کوتا  بود. این ساحل مورد علاقه توریست های علاقه مند به ورزشهای آبی است. سواحلی مناسب موج سواری، پارک آبی واتر بوم، مراکز خرید بزرگ و رستورانهای دریایی فراوان از مختصات این منطقه  توریستی است. گشتی در ساحل وخیابانهای اطراف زدیم وشام خوش مزه دریایی را خوردیم و به هتل بر گشتیم.

روز دهم

             صبح یک تاکسی گرفتیم وجهت بازدید مزارع زیبای برنج به منطقه اوبد رفتیم  دیدن مزارع زیبای برنج و فضای زیبای منطقه آرامش خاصی دارد که توصیه به دیدن این جاذبه، به حق جزء اولین توصیه سایت های توریستی است.

 

مزارع برنج پلکانی

            پس از بازدید به سمت هتل برگشتیم و با صرف ناهار و اندکی استراحت برای دیدن غروب آفتاب و دیدن مراسم خاص رقص اندو نزیایی که همزمان در غروب آفتاب انجام میگیرد راهی معبد ulawata  شدیم.

             این معبد یکی از شش معبد مهم بالی است و نزد مردمان محلی به عنوان یکی از ستون های ششگانه عرفانی بالی شناخته می شود. شهرت این معبد به دلیل منطقه خاصی است که در ‏آن واقع است. قرار گرفتن در ارتفاع 70 متری بر فراز صخره ای در ساحل، این معبد را بی نظیر نموده است.

             در مسیر حرکت به سمت معبد به مرکزی که تولید قهوه لواک را به عهده داشت رفتیم و نحوه تولید وساخت این قهوه مخصوص منطقه را از نزدیک دیدیم.

           به معبد رسیدیم و از ابتدای غروب آفتاب شاهد مراسم رقصی بودیم که بدون موسیقی و با اصوات خاصی انجام میشد. پس از مراسم به سمت بالی برگشتیم و مجددا به گشت و گذار در ساحل پرداختیم.

 

معبد ulawata

 

مراسم رقص در هنگام غروب

روز یازدهم

              صبح وقت کافی برای خرید داشتیم. از صنایع دستی منطقه که شامل پارچه های با طرح گوتیک و مجسمه های چوبی و قهوه های متنوع بود چیزهایی به سوغات و یادگار خریدیم و به سمت فرودگاه برگشتیم تا به یاری خدا، این سفر را نیز به اتمام برسانیم و به کشور عزیزمان برگردیم.

جمشید کریمی زاده

مرداد 1396

 

*جمشید کریمی زاده: دکتر داروساز، راهنمای طبیعت گردی، راهنمای پرنده نگری و از موسسین باشگاه پرنده نگری ایرانیان

آدرس من در اینستا گرام:jamshidkarimizadeh

ایمیل آدرس:            jam.karimi@ymail.com


تاریخ ارسال: 1396/06/21
نظرات شما:
1396/06/29  علی
سفرنامه زیبایی بود ، وقتی یک دکتر داروساز از سفر با چنین احساسی می نویسه یعنی به واقع " سفر داروی روح است" سفر کردن به ما فرصتی می دهد که به توانایی های ناشناخته خودمان پی ببریم . امیدوارم بزودی سفرهای جذاب دیگری بروید و ما را هم در تجربیاتش شریک کنید.

ارسال نظر

         

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به باشگاه پرنده نگری ایرانیان می باشد