باشگاه پرنده نگری ایرانیان
اعضا
خانه پرندگان ایران وبلاگ
باشگاه پرنده نگری ایرانیان
سبد خرید جستجو اعضا زبان

سید حامد موسوی

آشنایی با پرنده نگرهای ایران، قسمت سی اُم

(این مصاحبه بخشی از مجموعه مصاحبه هایی است که آقای محسن ملاح با پرنده نگرهای ایران داشته اند.)

در سی امین قسمت از مصاحبه با پرنده نگرهای ایران، این بار و همزمان چند مناسبت وجود دارد، اول اینکه حدود یکسال از اولین مصاحبه ای که انجام داده ام گذشته است و تا الان سی مصاحبه انجام شده است و من این را مدیون همسرم هستم که این شیوه مصاحبه را طرح کردند. اینها همه همزمان شده است با روز ملی پرنده نگری در کشورمان که هرساله در اولین پنجشنبه آذرماه برگزار می شود و یک مناسبت ویژه دیگر هم وجود دارد و آن ششمین سال تأسیس باشگاه پرنده نگری ایرانیان است، امروز یک مصاحبه خاص و ویژه داریم در مورد پرنده نگری با کسی که بدون هیچ ادعایی یک کار بزرگ را شروع کرده است و روز به روز ارزش کار او مشخص تر و چشم گیرتر و گسترده تر می شود. کسی که اهل مطالعه و سفر است و عاشق پرنده نگری و طبیعت ایران، بی شک ایشان یکی از تأثیرگذارترین افراد در حوزه پرنده نگری و گسترش پرنده نگری در ایران در سالهای اخیر است و حالاحالاها اسم او را بیشتر و بیشتر خواهیم شنید. نام او با پرنده نگری، باشگاه و حوزه آموزش پرنده نگری گره خورده است. شخصی که بسیار مهربان، با انگیزه و پرتلاش است و او کسی نیست جز جناب آقای مهندس سید حامد موسوی، پرنده نگر، عکاس و تورلیدرِ با دانش و با اخلاق، مدیر باشگاه پرنده نگری ایرانیان و همچنین عضو کمیته تخصصی ثبت و شناسایی پرندگان ایران، که در ادامه مصاحبه من با ایشان را می خوانید؛


_ سلام. لطفا خودتون رو معرفی کنید و بفرمایید از کی پرنده نگری را شروع کردید؟

_‌سید حامد موسوی هستم، متولد مهرماه 1361، کارشناسی ارشد عمران، گرایش مهندسی و مدیریت ساخت دارم، متاهل، متولد همدان و فرزند هم ندارم.
من جزو افرادی هستم که به طبیعت و المانهای طبیعت از کودکی خیلی علاقه‌مند بودم و دوست داشتم وقتی توی طبیعت میرم اسم گلها، اسم پرنده ها، حتی شکل ابرهایی که توی آسمون تشکیل میشن و ستاره ها، راجع به همه اونا اطلاعات کسب کنم. در سال 92 ما با دوره طبیعت گردی آشنا شدیم که آقای اینانلو گذاشته بودند؛ آقای اینانلو؛ با برنامه "با طبیعت" که به جاهای مختلف ایران می رفتند و طبیعت و حیات وحش رو معرفی می کردند، یکی از افرادی بودند که بسیار به شکل دهی علاقه من به طبیعت موثر بودند، وقتی دیدیم که این کلاسها رو دارند با پیشنهاد همسرم، سارا، با این که بسیار بسیار مشغله داشتیم.
اون موقع، در سال 92 من توی کارگاه ساختمونی کار می کردم، بچه هایی که توی کارگاه ساختمونی کار می کنن می دونن که کارگاه تایم نداره، باید یه وقتی تا 10 شب، یا تا صبح بایستی اونجا. خب، این دوره هم 6 ماه و سه روز در هفته بود. من ساعت چهارو نیم_پنج باید میرفتم؛ چون خیلی علاقه داشتم، تصمیم گرفتم برم، حالا هر چقدر که از این دوره رو بتونم استفاده کنم خوبه.
اوایل فکر می کردم احتمالا یک خط درمیان برسم که کلاس ها رو برم، اوایل هم همینطوری بود، یه روز میرفتم، یه روز نمی رفتم. ولی وقتی رفتم بسیار علاقه مند شدم و اینجوری شده بود که لحظه شماری می کردم که ساعت بشه چهار و حرکت کنم به سمت کلاس و دیگه کارگاه برام اولویت نبود.
اونجا با دوره پرنده نگری آشنا شدیم. آقای مهندس پرویز بختیاری بسیار تأثیر داشتن توی این علاقه مندی، من به حیات وحش کلا علاقه مند بودم، ولی به نظر من نحوه و شیوه بیان آقای بختیاری طوری است که آدما رو علاقه مند میکنه و ما هم به پرنده نگری علاقه مند شدیم.
از اولین سفر تخصصی که رفتیم یادم هست که اون موقع من به خودم می گفتم یه دوربین یک میلیون تومنی بگیرم یا یک دوربین دویست تومنی، با خودم فکر کردم گفتم، من می خوام ادامه بدم این رشته رو و بهتره که یه دوربین خوب بخرم و از اون لحظه دیگه پرنده نگر شدم.

_اصلا چرا پرنده نگری؟

خب اولش با علاقه شروع میشه.
یعنی شما کسی رو که نه به پرنده ها، نه به المانهای طبیعت که یه بخشی از اون پرنده ها هستند و نه به حیات وحش هیچ علاقه ای نداشته باشه، هزار و یک دلیل که بیاری که چرا پرنده نگری اون نمی پذیره. مثل هر کار دیگه ای این هم توام با علاقه ست.
پس اولین دلیل که چرا پرنده نگری، جوابش میشه علاقه.
بعدا هرچه اطلاعاتت راجع به پرنده نگری بیشتر و بیشتر میشه، هرچه بیشتر کلنجار میری، هرچه بیشتر توی بحرش میری، مثل هر کار دیگه ای بیشتر علاقه مند میشی و بیشتر دنبالش می کنی و به جنبه های مختلفش بیشتر پی می بری.
به نظر من پرنده نگری یک سبک زندگیه. نمی خواهم از خودم یا پرنده نگرها تعریف کنم، ولی به نظر من یه سطحی از فرهیختگی نیاز داره برای اینکه شما یه تفریحی مثل تفریح پرنده نگری رو انتخاب بکنید و اون رو به عنوان سبک زندگیت برگزینی.
مثل پرنده نگری زیاد داریم، عکاسی حیات وحش، نجوم، کتاب خوانی. خیلی ها اصطلاحا کرم کتاب هستند، اون هم یه جور تفریحه، تفریح فرهیختگی و خردمندانه ای است.
علت دوم که می تونم ذکر کنم اینه که درگیر شدن با موضوع.
دلیل سوم؛ من پرنده نگری رو یک تفریح بسیار جذاب و علمی می دونم.
دلیل چهارم اینکه، من کوچک که بودم (پنج یا شش سالگی)، شکارچی توی فامیلمون داشتیم، می دیدم که میره شکار و میاد، مثلا یه وقتایی پرنده می گیره، این حالت رو خیلی دوست داشتم، اون موقع وقتی می گفت الان رفته طرفِ یه جنگلِ قشنگی حیوونا رو دیده و زده و یا وقتی می گفت ما رفتیم بیابون، من بیابون رو تصور می کردم، باتلاق رو و فلان رو که این چطوری خودش رو با جیپ رسونده اونجا و این خیلی برام جذاب بود. توی دوران بچگی، یه بار شب رفتیم خونه فامیلمون خوابیدیم که اون ما رو ببره شکار اصلا، اینقدر علاقه داشتم، که خب نشد. فکر می کردم که ارتباط به طبیعت توی شکار خلاصه میشه.
شکارچی ها آدم های خیلی مسلط به طبیعت هستند که به نظرم پرنده نگری یه ابزاریه که می تونه کاملا جایگزین اون بشه و حتی خیلی بهتر از اون تعریف بکنه مفهوم تسلط به طبیعت، تسلط به اکولوژی، تسلط به حیات وحش رو و اینکه تو بتونی رفتارهای اونا رو تشخیص بدی، بشناسی و به این داستان فائق بیای که اگه بخوای مثلا فلان پرنده رو ببینی کجا و کی باید بری. این یه جذابیته که هم شکارچی ها باید راجع به اون علم داشته باشن و هم پرنده نگرها و به نظر من چیزیه که آدم رو ارضاء می کنه و پرنده نگری می تونه این داستان رو پوشش بده.

باز علت دیگه ای که می تونم برای اون ذکر کنم اینه که پرنده نگری یه جوری شما رو درست سوق میده به سمت طبیعت و حیات وحش. خیلیها رو داریم که علاقه مند به محیط زیست هستند، ولی ممکنه خیلی هم علاقه و طرفداریشون به نفع محیط زیست نباشه، به نظر من پرنده نگری یه شاخصی است برای اینکه بخوای علاقه مند به محیط زیست باشی و با همین لذتی که میبری هم، به محیط زیست کمک کنی، حالا اینکه چرا و چطوری شاید اصلا توی این بحث نباشه.

_شما مدیر باشگاه پرنده نگری ایرانیان هستید و اتفاقا نزدیک هم هستیم به سالروز تأسیس باشگاه، چطور شد که این مجموعه شکل گرفت؟ ایده شکل گیری باشگاه از کجا اومد؟

_در رابطه با تأسیس باشگاه، ما در سال 92 که دوره های طبیعت گردی رو رفتیم، اون موقع من هیج ایده ای نداشتم که اصلا این دوره های طبیعتگردی منجر میشه به راهنمای طبیعتگرد شدن، کارت رسمی می گیرید و اینها، من اصلا آخرای دوره فهمیدم این موضوع رو و دنبالش هم نبودم، البته بعدا فهمیدم که یه دوره های تخصصی هم داریم که مخصوص پرنده نگریه، چند سال بعد تخصصی حیات وحش، تخصصی دوچرخه هم درست شد. تخصصی کوه هم از قبل بود.
ما رفتیم دوره های تخصصی موسسه ارسباران رو هم طی کردیم. در دوره چهارم پرنده نگری ارسباران با دوستان بودیم، آقای بختیاری سر کلاس پیشنهاد می دادن که ما یه کلاب پرنده نگری نیاز داریم یا توی دنیا کلاب ها هستند که کار می کنند، ما هم دوست داشتیم که ملحق بشیم به یک کلاب، اونموقع نبود. البته سالها قبل طرلان بود که تعطیل شده بود و کار نمی کردن و هیچ جا نبود که ما باهاشون بریم پرنده نگری کنیم، یاد بگیریم و با آدم های جدید آشنا بشیم. بماند که بعد از اون، همزمان با ما شبکه های مجازی مثل تلگرام و...شکل گرفت و توی گروهها می شد یه جورایی نیازها رو برآورده کرد و با آدم هایی که پرنده نگری می کنند آشنا شد، اون زمان این خلا وجود داشت و ما تصمیم گرفتیم خودمون این کار رو بکنیم.
این که چرا من درگیر این داستان شدم، باز بر می گرده به اینکه من از خیلی وقت پیش یک ویژن یا یک چشم انداز و یک رویایی در سرم بود و همیشه می گفتم من در کنار کاری که می کنم یه NGO هم خواهم داشت، ان جی او یی که برای محیط زیست باشه. و ایده ام این بود که من کمک های مردمی رو جمع می کنم و کمک می کنم به محیط زیست، کاری که الان نذر طبیعت داره انجام میده. این از خیلی وقت پیش؛ یعنی از نوجوانی توی سر من بود، خیلی دوست داشتم که همچین چیزی رو داشته باشم. اون زمان، قبل از اینکه ایده ی تأسیس باشگاه مطرح بشه من به فکر همچین چیزی بودم که اینو راه اندازی کنم. بعد دیدم خیلی کار بزرگیه و یک جایگاه اجتماعی نیاز داره و به اصطلاح امروز باید فالوور زیاد داشته باشی یا کسانی باشند که تو رو به عنوان یک مجموعه یا شخصیتی که قابل اعتماده بشناسند که بتوانند بهت این کمک ها رو برسونند و تو هم باید به نفع طبیعت همه اینها رو نیازسنجی بکنی، که خودش بسیار کار سخت و وقت گیری است.
من فکر کردم خب، من خیلی کوچک تر شده همین کار رو می تونم توی باشگاه دنبال کنم و انگار که اون رویای خیلی گذشته من یه جوری احیا میشه، یه جوری بهش پرداخته میشه و امروز می تونم بگم این اتفاق افتاده.
خب ما به زعم خودمون داریم یه جورایی خدمت رسانی می کنیم به طبیعت، نه اینکه ما این کار رو کرده باشیم که خدمت بکنیم به طبیعت، ولی کارکرد ثانویه کارمون می تونه این باشه.
بنابراین این ایده از طرف دوست من؛ آقای جمشید کریم زاده، مطرح شد و من هم اولین نفری بودم که لبیک گفتم و ما دوره چهارمی ها کلا موسس باشگاه پرنده نگری ایرانیان شدیم، همون اوایل یکی دو نفر جدا شدن، یعنی جلسات اولی که گذاشتیم احساس کردن نمی تونن همراه باشن، یا چیزی که فکر می کردن نیست، بعدها یه تعداد دیگه نتونستن ادامه بدن و جدا شدن، چون بهرحال وقت و انرژی می خواد.
مجموعه و تیم شدن توی ایران، توی فرهنگ ‌ما بسیار کار سختیه اصلا کار ساده ای نیست. بالاخره همینطور ما موندیم دیگه تا الان که در خدمت شما هستیم.
پس، خلاصه بخوام بگم هدف ما از تشکیل باشگاه اول خودمون بودیم که یک مجموعه درست کنیم و کسانی که هم نیاز ما هستند بتونن در این مجموعه حضور داشته باشند و یاد بگیرن. صادقانه بگم اون اوایل فکر می کردیم همین‌که این مجموعه رو ایجاد کنیم همه میان و می پیوندن و کمک می کنن و یه گوشه کار رو می گیرن و بارکالله می گن، ولی خب استقبال، اونطور که فکر می کردم از گروه ما نشد ولی کم کم، کم کم آدم ها تونستند اعتماد کنند و بیان و همراه باشن و بهرحال این مجموعه تا امروز شکل بگیره.

_الان با وجود کرونا، برنامه های باشگاه لطمه نخورده؟ توی این وضعیتِ کرونا شما چکار می کنید که هم فعالیتهاتون رو ادامه بدید و هم پروتکل ها رو رعایت کنید؟

_با توجه به وجود کرونا مسلما چرا لطمه خورده اما ما سعی کردیم فعالیت هامون رو ادامه بدیم. اساس باشگاه سفر هست، سفرِ پرنده نگری، و وقتی اسم باشگاه میاد؛ یعنی گروهی سفر کردن و گروهی پرنده نگری کردن.
به دلیل اینکه از همون ابتدا که کرونا شیوع پیدا کرد نظرها به این بود که فعلا سفرها باید تعطیل بشه، ما هم سفرهایی که در اسفند داشتیم رو تعطیل کردیم و سفرهای توی بهار رو هم برنامه ریزی نکردیم و منتظر بودیم که یه اتفاقی بیوفته و ما برنامه ریزی کنیم. یه مقدار که در اردیبهشت و تیر بهتر شد، دوباره یکی دوتا سفر گذاشتیم ولی خب، نشد، اگرچه گروهها و آژانسها سفر می بردن اما ما چون حیاتمون و اقتصادمون وابسته به سفر بردن نیست، گفتیم وفادار بمونیم به داستان "در خانه بمانید" و سفر کنسل شد.
اما می دونیم و از اونجا که از طبیعت یاد گرفتیم که باید با طبیعت همسو بود برای اینکه نابود نشد، تصمیم گرفتیم فعالیت دیگه ای که از قبل کنج ذهنمون بود رو آماده کنیم و اون آموزشهای مجازی بود.
خب، آموزشهای مجازی رو ادامه دادیم، تعریف کردیم توی برنامه هامون و به اون شکل داریم ادامه میدیم. جلسات مجازی و گروه مجازی مون رو سعی کردیم داشته باشیم. محتواهایی که در زمینه پرنده نگری آماده می کنیم رو سعی کردیم ادامه بدیم و همه اینها فعالیتهایی است که داریم انجام میدیم و اتفاقا دوستان هم همراهی می کنند و این باعث نشده که اعضا ما کمتر بشن یا عضو جدیدی به ما نپیونده. نه، ما اعضا جدید هم داریم و ادامه دادیم.
سعی کردیم پرنده نگری فردی انجام بدیم، یعنی بچه ها رو تشویق می کنیم که مثلا الان فلان پرنده اومده فلان جا می تونید ببینید، یا گروههای خیلی کوچک از توی باشگاه بدون فراخوان شکل میگیرن و باهم پرنده نگری می کنند. به این شکل داستان پرنده نگری ما ادامه داره.

_پرنده نگری در حوزه گردشگری ما چه جایگاهی داره؟ و آیا تا اینجای کار به خواسته های خودتون توی باشگاه رسیدید؟

_خیلی سوال خوبیه، پرنده نگری به نظر من یک شاخه بین رشته ایست بین اکوتوریسم و محیط زیست، که اکوتوریسم خودش از زیرمجموعه های گردشگریه، بنابراین اگر بخوایم بگیم پرنده نگری زیرمجموعه اکوتوریسم و اکوتوریسم زیر مجموعه گردشگریه باید اول ببینیم اوضاع اکوتوریسم چطوریه، به نظر من هنوز اکوتوریسم بین ذینفعان این شاخه به خوبی تعریف نشده، یعنی هنوز خود وزارت گردشگری راجع به اکوتوریسم خیلی خیلی لَخت و بی برنامه است. اگرچه حتی ما از سالهای گذشته مصوبات و قوانینی در این رابطه داریم، یعنی مشخصه که افرادِ دانایی در یک مقطعی آمده اند و حتی اینها را تبدیل به قانون کردند اما جایگاهش حتی برای خود وزارت گردشگری که اصلی ترین ذینفع هست خیلی مشخص نیست. و اون بهایی که باید بهش داده بشه داده نمیشه و از طرفی، ذینفع دیگر اون که محیط زیست هست شاید بتونیم بگیم از اکوتوریسم تقریبا به اندازه صفر بهره می بره. در صورتی که ما معتقدیم و می دونیم و می آموزیم که اکوتوریسم راهی است برای حفاظت از طبیعت، پس چطوری میشه یک سازمانی یا یک تشکیلاتی در یک کشور هنوز با یک ابزاری که به عنوان کارآمدترین و حتی به عنوان تنها روش حفاظت از طبیعت و حیات وحش ازش نام می برند اینقدر فاصله داشته باشه. بالتبع اون پرنده نگری خیلی دور میشه، یعنی شما می بینید که سازمان محیط زیست که می تونه خیلی بهره ببره از پرنده نگری هیچ استفاده ای نمی کنه و دستورالعمل، راهکاری، بودجه و یا مصوبه ای که بتونه از پرنده نگری استفاده بکنه نداره. می تونم بگم که ما بسیار راه نرفته و کار نکرده داریم نسبت به موضوعی که دنیا داره ازش بهره می بره، اما در رابطه با اینکه به خواسته های خودمون در باشگاه رسیدیم یا نه؛ بله، ما به خواسته های خودمون تا حدودی رسیدیم. خیلی انتظارات بزرگی نداریم. ما اعتقاد داریم به قدمهای کوچک ولی پیوسته، قدمهای کوچک که تعریف کردیم دونه دونه بهشون رسیدیم یا داریم می رسیم.
اینکه ما بخوایم در واقع چیزی رو در گردشگری متحول بکنیم، نه می تونیم و نه می خوایم و نه ادعاش رو می کنیم. اما به اندازه خودمون و به اندازه توانمون و به انداره وقتی که می گذاریم توانسته ایم این تغییر نگاه رو بین مردم ایجاد و خیلی ها رو علاقه مند بکنیم.
خب یکی از اهداف اولیه ما یا یکی از شاخص های موفقیت ما در همون ابتدا که باشگاه رو تأسیس کردیم این بود که باشگاههایی با فعالیت های شبیه ما در بقیه شهرها شکل بگیرهو بقیه گروهها فعال باشند که خوشبختانه امروز می بینیم باشگاههای گوناگون؛ اگرچه با فعالیتهای محدودتر، توی شهرهای مختلف شکل گرفته، می دونم تعدادی از اونا مستقیم با خود ما صحبت کردن، ایده گرفتن و ما بهشون کمک کردیم.

بعضی باشگاهها رو هم نمی دونم که اصلا ما چقدر توی شکل گیری اونا موثر بودیم. به هرحال باعث خوشحالیه، همین الان ما از سراسر ایران عضو داریم از شهرهای مختلف و این هم یک موفقیت است.

_به کدام پرنده علاقه بیشتری دارید؟

_یه کم سخته که کدوم رو دوست دارم، ولی اگه بخوام تنها یکی رو انتخاب بکنم،هما رو خیلی دوست دارم.
هما پرنده ای است که برای من ابهت خاصی داره و برای خیلی ها هم همینطوره.
ماهیخورک رو هم بخاطر رنگش، بخاطر رفتارش خیلی دوست دارم. وقتی که کنار یه تالاب یا جایی میرم با اینکه صدها بار ماهیخورک رو دیدم ولی اگر ببینمش یه جور دیگه خوشحال میشم.
جغدها رو خیلی ویژه دوست دارم. برای من دیدن جغد یه جذابیت خیلی خاص داره.
مثلا در بیابان؛ باقرقره ها رو خیلی دوست دارم، بخاطر نقاشی عجیبی که اینها توی پرهاشون دارن.
در کوه؛ کبک دری در کنار هما اینها پرنده هایی هستند که خیلی بهشون علاقه دارم، ولی اگه بخوام یکی رو انتخاب کنم، هماست.

_در بین پرندگان ایران، صدای کدام پرنده برای شما دلنشین تر است؟

_صدای پری شاهرخ برای من بسیار جذابه و خیلی دوستش دارم.

_دوست دارید کدام پرنده را در طبیعت ایران ببینید؟

_بذارید به این سوال اینطوری جواب بدم به طور کلی زاغ بور رو خیلی دوست دارم، چون مظهر طبیعت ایرانه و توی اون قیچ ها و توی اون بیابون دنبالش گشتن بسیار برام آرامش بخشه. و من حداقل سالی یک یا دو بار رو حتما باید برای دیدنش سفر کنم؛ مخصوصا به توران، خیلی دوستش دارم. گاهی شده، سالی چهار پنج بار رو رفتم. مثلا سفر به سمت شرق میخوام برم، حتما از توران رد میشم. ولی به جز اون، مثلا بگویید دوست دارید دنبالِ کدوم پرنده بروید که اونو ببینید شاید جغد طلایی رو خیلی دوست دارم و کنجکاوم که ببینمش.
دودوک رو هم خیلی دوست دارم ببینم و هنوز موفق به دیدنش نشدم. دودوک هم برای من پرنده جذابی است.

_من این سوال رو در مورد اینکه شما با همسرتون زیاد سفر رفته اید، در مصاحبه با خانم عرب هم پرسیدم و الان از شما هم همین سوال رو می پرسم، بهترین سفر پرنده نگریتون به کجا بوده؟


_این که کدوم سفر بهترین سفر پرنده نگریم بوده، خیلی سوال سختیه. خب ما سفر و پرنده نگری زیاد میریم و اگه بخوام یکی رو انتخاب بکنم خراسان بزرگ خیلی جذاب بود. پرنده هایی که در اون مسیر جزو لیست هدفمون بود رو دیدیم و خیلی خوب بود و در کنار اون یا شاید، هم عرض اون سیستان و بلوچستان و هرمزگان هم خیلی جذاب بود. همه خوب بودن. الان یاد قشم میاُفتم که بینظیر بود. یا کانی برازان و حسنلو و اون اطراف می بینم که چقدر محشر بود، زریبار همینطور و خوزستان، همه خیلی خوب بودن و نمی تونم یکی رو جدا کنم. هر کدوم یه خاطرات خاصی رو دارند. اما خب خراسان خیلی هیجانش زیاد بود.

بهترین رکوردتون از کدوم گونه بوده؟
خروس کولی اجتماعی جزو رکوردهای خوبم بود، یا چرخ ریسک پشت بلوطی سرسفید و جغد ماهیخوار.

_آیا رکورداتون رو یادداشت هم می کنید؟

_قطعا یادداشت می کنم. پرنده نگری که با یادداشته مگه میشه یادداشت نکرد.
قبلا دفترچه داشتم. مثلا پنج شش تا دفترچه تموم شد و الان توی موبایل یادداشت می کنم، در واقع در اپلیکیشن ایبرد، ولی یادداشت برام جذاب تره، یعنی قلم و دفترچه رو بیشتر دوست دارم. گاهی حاشیه این یادداشتها نکاتی رو می نویسم که مطمئنم بعدا فراموش می کنم و الان که می نویسم و می دونم برام خیلی قابل استفاده است.
من زمانی که یادداشت می کنم خیلی فکر نمی کنم که این شاید به درد بخوره یا نه، فکر می کنم یه چیز معمولیه که توی ذهنم بوده، ولی تجربه بهم اثبات کرده که حتی چیزهای خیلی بدیهی که آدم خیال می کنه توی یادش می مونه رو ممکنه فراموش کنه. بنابراین همیشه در طبیعت دفترچه یادداشت و قلم همراهم هست.

_چه مزیتی داره یادداشت مشاهدات در پرنده نگری؟

_مزیت واضحش اینه که ماندگار میشه.
اتفاقاتی که میوفته در حاشیه یادداشت علاوه بر رکوردها همین که دست به قلمی و چیزهایی که به ذهنت میرسه رو می نویسی اینها بعدها خیلی قابل استفاده است.

_اهل مطالعه و یا فیلم دیدن هم هستید؟

_ خیلی، اگر مطالعه رو محدود به کتاب خوندن نکنیم، کلا کلاسهای آموزشی رو خیلی دوست دارم و همیشه یک دوره هایی هست که توش شرکت می کنم. و کسانی که منو از نزدیک میشناسن مثلا وقتی میگم کلاس دارم، این که کلاس دارم همیشه یه بخشی از قضیه است. سوال بعدی اینه که درس میدی یا درس می گیری، یعنی یه وقتایی سعی می کنم چیزایی که من خودم خیلی با خوندن و یا با یه کلاس رفتن بهش رسیدم رو تو می تونی چکیده ش رو بگیری و در زمینه ای که خودت خواستی مطالعه ش بکنی. سعی می کنم همیشه یه کتاب روی میزم باشه و حتی اگه شده روزی یه پاراگراف، ولی بخونم. فیلم هم می بینم یه مدت توی زندگیم فیلم حذف شده بود، به دلیل اینکه احساس می کردم که بهش معتاد شدم، اما جدیدا با این داستان کرونا دوباره دارم ازش لذت می برم.

_شما در مورد پرنده نگری و شناخت پرندگان تا الان کلاسها و دوره های زیادی رو برگزار کرده اید، بهترین و خاطره انگیز ترین دوره تون کدوم بوده؟

_راجع به کلاسهایی که توی باشگاه
برگزار می کنیم یا اونایی که خودم تدریس می کنم؟
_ اونی که خودتون تدریس می کنید.
_من تدریس رو خیلی دوست دارم. من آموزش و معلمی رو خیلی دوست دارم و همیشه یکی از شغل های من نه به معنای اون که جنبه مادیش برام مهم باشه وزن معنویش خیلی برام بالا بوده و شاید جدی ترین تدریسم که ازش درآمد داشتم سال 87 بود که در کلاسهای حرفه ای در زمینه کار خودم تدریس می کردم و خیلی درآمد خوبی داشت و دانشگاه هم درس می دادم. حدود شش سال هم دانشگاه درس دادم و این حس تدریس همیشه بود و جنبه آموزشی و اثر گذاری اون رو خیلی دوست داشتم. بعدها که با مدرسه طبیعت گردی و فضای طبیعت آشنا شدم، (وقت نداشتم‌. من کار می کردم و آخر هفته ها میرفتم دانشگاه و موسسات آموزشی و پنجشنبه، جمعه ها رو درس می دادم، شنبه تا چهارشنبه هم که میرفتم سرکار) و احساس کردم یک شناختی دارم که می توانم این شناخت رو منتقل کنم، فکر کردم که بهتره که من فضای اون بحث دانشگاه رو بیارم در حوزه این داستان. و با وجود اینکه در تدریس دانشگاه روی روال افتاده بودم تصمیم گرفتم کلا دانشگاه رو بذارم کنار، حس می کردم توی دانشگاه اونقدر مفید نیستم، یعنی برام یه حالت روتین شده بود که شاید کسی دیگه هم می تونه اون اثرگذاری رو داشته باشه یه جوری دانشگاه بار ارزشیش برای من کم شده بود، بنابراین تصمیم گرفتم توی تور فعال بشم. برای من جنبه آموزشی تورلیدری خیلی بالا بود و کسانی که با من اومدن می دونن که سعی می کنم توی تور چیزایی که بلد هستم و یادگرفتم راجع به سفر رو مطرح کنم، حالا همه اینها رو برای این گفتم که بخش آموزش بسیار برای من جذابه و اولین کلاسی که راجع به پرنده نگری داشتم همین مقدمات پرنده نگری بود که تعداد زیادی آدم، حدود صد نفر، اومده بودن و برای من خیلی ارزشمند بود. من تجربه تدریس رو داشتم ولی راجع به یه مبحث جدیدی که تا حالا راجع به اون صحبت نکردم بخوام کلاسه بندی کنم و صحبت کنم برام خاطره انگیزه.
یک کلاس دیگه اردبیل داشتم که به یک سفر تبدیلش کردم. من با خانمم رفتیم و یک سفر خیلی خیلی طولانی شد. فکر می کنم اون موقع ما دنبال پیغو بودیم. از اردبیل یه مسیر خیلی طولانی رو رفتیم به سمت مسیر اسالم به خلخال و قرار شد از اون مسیر برگردیم تهران که خورد به ترافیکهای خیلی عجیب و غریب گیلان و سفرمون خیلی طولانی شد. من هم باید سر تایم می آمدم و به تهران می رسیدم‌. فکر می کنم 22 ساعت رانندگی کردم. یه جاهایی میزدیم کنار و می خوابیدیم. برای من خیلی سفر خاصی بود.

_چند تا از زیستگاههای مناسب پرنده نگری در منطقه یا شهرتون رو لطفا برای ما معرفی کنید.

_راجع به زیستگاهها ما همیشه میگویم پرنده ها همیشه و همه جا هستند، پارکهایی مثل پارک شهر و جمشیدیه، دریاچه چیتگر، تالاب قنبرآباد، تالاب صالحیه، تالاب عشق آباد، سایت کهریزک، بندعلی خان اینها را معمولا بچه ها همه میشناسند و ما معمولا برای پرنده نگری به اینجاها میرویم

_من چند تا کلمه و اسم میگم شما لطفا اولین چیزی(اولین کلمه ای) که به ذهنتون میرسه رو بفرمایید؛

  • باشگاه پرنده نگری ایرانیان: غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کردیم،
  • هما: پرنده باشکوه،
  • گنجشک خانگی: یاور همیشه مومن،
  • زاغ بور: سلطان کویر،
  • بادخورک: سلطان پرواز،
  • میانکاله: گنجینه ملی اسیر سو مدیریت،
  • سیستان و بلوچستان: هند کوچک،
  • عکاس: عاشق ثبت بهترین ها،
  • سفر: زندگی،
  • کلاغ سیاه: پُر رو اما به جا،
  • آسمان: شوق پرواز،
  • پرنده نگری: تفریحی برای تمام فصول،
  • خانواده: اولویت.

_در آخر؛ توصیه شما به دوستان پرنده نگر چیه؟

_اگه اشکال نداره با وجود کوچکی، من چندتا توصیه به دوستان پرنده نگر دارم.
یکی اینکه پرنده نگری یک تفریحه، خط قرمزش؛ به نظر من مرزی که باعث می شه که آدم جلوتر نره و احساس کنه که داره برای او جدال میشه، داره تبدیل به یه رقابتی میشه که زندگیش رو داره اذیت میکنه و بخاطرش ناچاره که دروغ بگه، خط قرمزش رو بشناسیم، خط قرمزش شوق تفریحه، و پرنده نگری توام با سَفره، و اگه آدمی هستیم که به طبیعت علاقه مندیم(این علاقه مندی هم خیلی وسیع است، دقیق تر بخوام بگم، به المانهای طبیعت علاقه مندیم، به جزییاتش، درخت می بینیم به اون توجه می کنیم،

همینطور کوه رو نمیرویم بالا و بنشینیم یه صبحونه ای بخوریم، این سنگ ها رو دوست داریم ببینیم جنسشون چیه، این گلسنگ از کجا اومده، عمر این بوته ای که داریم از کنارش رد می شویم چقدره، اون پرنده رنگی که الان اومد اونجا یا اون صدایی که از پشت اون صخره میاد چیه، به این چیزا اگه علاقه مندیم و توجه ما رو جلب می کنه اینها همان چیزهایی هستند و از جنسی هستند که پرنده نگری هم از همان جنسه. تبدیلش نکنیم به یه بازی یا رقابتی که اذیتمان بکند، این حرفی که من می خواهم بزنم رو خیلی خیلی خوب در فیلم The big year گفته و اگر کسی اون فیلم رو ببینه متوجه منظور من میشه. یک سری فرهنگ های خیلی خوب داریم. و یک سری فرهنگ های خیلی خوب باید ایجاد بکنیم. فرهنگی که در کشور ما وجود داره و خیلی خوبه فرهنگ نذره، کارهای هیئتی انجام دادنه، ما اگه بتونیم اون روحیه رو یه مقدار بیاریم توی فضاهای (توی دنیا میگن کارهای داوطلبانه، کارهای doneit) اگه اینها را بیاوریم در کار های گروهی پرنده نگری می توانیم خوب رشد بدهیم. اما اگه به جنبه های رقابت و جنبه های منفی اون بپردازیم این تفریح از دست میره و از بین میره.
از حاشیه ها باید سعی کنیم به دور باشیم تا بتوانیم همینطور که مثلا باشگاههای کوهنوردی توی کشور ما وجود دارند و تعدادشون زیاد است و رشد می کنند، گروههای مختلفی هم توی پرنده نگری داشته باشیم. توصیه دیگر من این است که توی پرنده نگری مثلا دیدن رکورد یه پرنده یا دیدن یک گونه فلان، شق والقمر نیست، یه شاخص داشته باشیم که اگه این پرنده رو دارم میبینم برای چی دارم خوشحال می شوم، برای خودم دارم خوشحال می شوم یا برای اینکه به بقیه بگم این رو دیدم خوشحالم میکنه. این ذوقی که تو خودت با دیدن یه پرنده جدید با دیدن یه گونه جدید با نوشتن یه رکورد جدید با خودت میکنی و میشینی اون پرنده رو نگاه می کنی و ازش کیف میکنی، باید به مراتب بیشتر از این باشه که این رکورد رو به دیگران بگی که مثلا من این پرنده رو دیدم و این باعث یا مایه مباهات باشه. نمیگم این نباید وزنی داشته باشه اما قطعا وزن اون اتفاقی که برای خود آدم میوفته فکر میکنم این چیزیه که باید بیشتر بهش توجه کرد.
دیگر اینکه به همدیگر کمک بکنیم، دنیای بسیار کوچکی است، از طرفی دنیایی بسیار وسیع است و نیاز داریم به توسعه پرنده نگری، کنار هم باشیم تا آیندگان بتونن ازش بهره ببرند و از پتانسیل های کشورمون در راستای لذت خودمون و حفاظت استفاده بکنیم.
آخرین توصیه ام این است که با علم و دانش وارد این حیطه بشویم. علم و دانش هم به راحتی به دست نمیاد خیلی جاها مطالعه نیازه، خیلی جاها نشستن و برخاستن با آدمهای صاحب دانش نیازه، خیلی جاها شرکت در کلاس های آموزشی، مطالعه مقالات نیازه، به هر حال اگه وارد فضای پرنده نگری می خواهید بشوید تا می توانیم دانشمون رو در این حیطه افزایش بدیم و یادمون باشه ما هر چقدر هم یاد بگیریم خیلی عقبیم. ماهیت دانش اینه، یعنی تو هر چه بیشتر یاد میگیری بیشتر میفهمی که هیچی نمی دونی، و توی این فضاها باشیم، فکر میکنم فضای خوبیه. یعنی جای درستی هستیم.

_اگه کسی بخواد عضو باشگاه شما بشه باید چکار کنه، به کجا مراجعه کنه؟

_اگر کسی بخواد عضو باشگاه بشه، توی سایت یه قسمتی هست که نوشته نحوه عضویت، کار پیچیده ای نیست. عضو باشگاه ما شدن اولین مزیت اش این است که کمک به ما است. پیامی که به ما میده یعنی روش شما، کار شما و مسیری که در میش گرفتید رو قبول دارم و می خواهم به شما کمک کنم. حداقل کمک هم این است که مثلا عضویت داشته باشم. ما هم سعی می کنیم در قبال اون حُسن نیت، خدماتی که در حد و قواره یک باشگاه است رو بدهیم و متقابل باشه. اما اولین قدم برای عضویت نیت است که با چه نیتی بخواهیم وارد این ماجرا بشویم.

محسن جان ممنون.


برای مشاهده تصاویر گالری آقای سید حامد موسوی اینجا کلیک نمایید.


تاریخ ارسال: 1399/09/21
نظرات شما:

         

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به باشگاه پرنده نگری ایرانیان می باشد